تشکیلاتی عملکردن شاخص مرکز است
در بخش دوم «تجربه»، تجربههای سه نفر از اعضای هیئتمدیرهٔ مجموعهٔ شهید بهشتی بیان میشود. تجربههایی که هر کدام از آنها در طول سالها، چه در کسوت اجرا و چه در قامت برنامهریزان و مجریان مجموعهٔ فرهنگی شهید بهشتی بهدست آوردهاند. در این بخش امیرحسین ماهآورپور و مهدی سیدیننیا بهعنوان اعضای هیئتمدیره و مهدی محمدی بهعنوان مدیر مرکز از روایتهای خود میگویند.
ریشههای تاریخی مجموعه
اگر با نگاه تاریخی به مرکز شهید بهشتی نگاه کنیم، اهمیت تشکیل آن بیشتر روشن میشود و بهتر میتوانیم اهداف تأسیس آن را دریابیم. تشکیل مجموعهٔ شهید بهشتی به سالهای اولیه بعد از انقلاب اسلامی و به شرایط فرهنگی آن زمان برمیگردد. در آن زمان فعالیتها در دو قالب انجام میشد: در قالب «بسیج مسجد لنبان» و در قالب «انجمن اسلامی مسجد لنبان».
افراد در انجمن اسلامی به فعالیتهای فرهنگی و سیاسی میپرداختند و در بسیج بیشتر فعالیتهای فرهنگی و نظامی صورت میگرفت. البته بچههای هر دو بخش تقریباً یکی بودند؛ منتها عنوانها متفاوت بود. این تفاوت عنوان بر اساس نیازی بود که اعضا در آن شرایط احساس کرده بودند.
مثلاً بسیج امکان فعالیت سیاسی نداشت؛ بههمینخاطر اعضا برای انجام فعالیت سیاسی از عنوان انجمن اسلامی استفاده میکردند. از طرف دیگر انجمن اسلامی امکان حضور در فعالیتهای میدانی را که برعهده بسیج بود، نداشت؛ بههمیندلیل با عنوان بسیج به این فعالیتها میپرداخت. حضور در جنگ مهمترین نمونهٔ آن بود. این وضعیت ادامه داشت تا آنکه جنگ تمام شد.
تشکیل هیئت دانشآموزی؛ ایدهٔ مشترک همهٔ مدارس
از سال 61 انجام برخی از فعالیتهای فرهنگی در مدارس امکانپذیر شد که در همهٔ این فعالیتها یک ایدهٔ مشترک دیده میشد و آن، راهاندازی هیئت بود. بههمینخاطر یک روز عدهای از دوستان در خانهٔ شهید محسن بدری جمع شدند و تصمیم گرفتند به دلیل محدودیت فعالیت فرهنگی در مدارس، هیئتهای دانشآموزی را تأسیس کنند.
هیئتهایی در منزل دانشآموزان تشکیل میشد و هر کس بهعنوان نمایندهٔ یک مدرسه مسئولیت هیئت مدرسهشان را برعهده داشت. این هیئتها در مدارسی مثل نیلفروشزاده، ادب، هراتی و... تشکیل شد و معمولاً دانشآموزان روزهای پنجشنبه در خانهٔ یکی از بچهها جمع میشدند.
در آن زمان بسیاری از خانوادهها بهخاطر عنوان بسیج و مسائل جنگ نگران بودند که بچههایشان را به مساجد بفرستند. میگفتند اگر بچهمان به مسجد برود وارد فعالیتهای فرهنگی مسجد میشود و کمکم به جبهه میرود. دوستان به این مسئله فکر کردند و خدا رحمت کند شهدایی که پیشتر در همین نشریهٔ چراغ اسمشان آورده شد، آنها به این نتیجه رسیدند که تحت عنوان مرکز فرهنگی، فعالیتشان را شروع کنند.
آن موقع به چگونگی بهکارگیری واژهها خیلی فکر شد و حتی اینکه مکان برگزاری هیئت کجا باشد. درنهایت، در دههٔ 60 مراکز فرهنگی در اصفهان آغاز به کار کردند. در مسجد لنبان هم فعالیتها جاری بود؛ اما در سال 68 عنوان «مرکز فرهنگی شهید مظلوم آیتاللّه دکتر بهشتی» روی مجموعه گذاشته شد. این عنوان پیشنهاد افرادی مثل شهید مهران حریرچیان، شهید محسن بدری، شهید احمد نامجو، علی قاسمزاده، حمید نادرالاصلی، گلباز، احمد مصور، احمد زادهوش، تنباکویی، علی ثموعی، جواد مقیص و... بود. این جمع همهٔ فعالیتهایشان بهصورت گروهی بود.
از ابتدای تشکیل مرکز دو مأموریت اصلی برای آن تعریف شد: یکی نیروسازی و کادرسازی برای نظام و دیگری فعالیتهای فرهنگی در دو بخش؛ یکی برای عموم و دیگری برای خواص.
هیچ کجا مسجد نمیشود
اگر در فعالیتهای فرهنگی، مسجد محور شد، تأثیر مضاعف خواهد داشت. از مسجد نباید جدا شد. هیچ کجا برای کار فرهنگی بهتر از مسجد نیست. این به تجربه ثابت شده است.
تشکیلاتی عملکردن مهمترین شاخص ماست
تشکیلاتی عملکردن یکی از مهمترین شاخصهای مرکز شهید بهشتی است و به نظرم یکی از شاخصههایی است که نتیجهبخش است. در کار فرهنگی باید بهصورت تشکیلاتی و با برنامهریزی حرکت کرد. بدون نگاه تشکیلاتی اصلاً نمیتوان کار کرد. آفتهایی هم که برای کار حزبی ذکر میشود همه بهخاطر این است که به تشکیلات به معنی واقعی کلمه عمل نمیشود.
در پاسداشت آزادی و خلاقیت
مهمترین کار برای جلوگیری از روزمرهگی در مجموعه، پاسداشت آزادی است. وقتی شما آزادانه برخورد کنید، ایدهها، خلاقیتها و طرحهای جدید به صحنه میآید. برای اینکه نه در دامن لیبرالیسم بیفتیم و نه در دامن تحجر، باید به دو مقوله توجه کنیم: 1. پرهیز از افراطوتفریط؛ 2. هماهنگی با ولایت. اگر نگاهمان به ولایت و رهبری باشد، خطر انحراف خیلی کمتر میشود. ما صحبتها و نظرهای ولیفقیه را توصیه نمیدانیم، بلکه فرمانهایی میدانیم که باید اجرا شود.
سنجش سالیانه روی خط شاخصها
ما برای خودمان سند چشمانداز تعریف کردهایم و این سند را هم خُرد کردهایم و مرحلهبهمرحله و سالبهسال خود را با این شاخصها میسنجیم.
رسالت ما برای خانوادههای مذهبی است
گفته میشود مرکز فرهنگی شهید بهشتی فقط برای قشر خاصی از جامعه برنامه دارد؛ درحالیکه باید به این نکته توجه کرد که هر مجموعهای تعریف خاصی برای خود دارد. این مجموعه بر اساس تعریف خاصی که برای خانوادههای مذهبی انجام داده است، اگر خداینکرده بخواهد بدون تدبیر، افراد و نگاههای دیگری را بپذیرد، شاید مخاطبان خودش را از دست بدهد.
البته باید برای قشرهای دیگر هم برنامه داشته باشیم و این را هم متذکر شوم که آنها هم فرزندان خودمان هستند و باید خواستها و نگاههای آنها را هم درک کنیم و با برنامه با این طیفهای اجتماعی مواجه بشویم. البته غفلت مجموعههای فرهنگی در مواجهه با این افراد را باید پذیرفت و این را هم بگویم که مجموعههای فرهنگی این پتانسیل را دارند که با برنامهریزی درست در این حوزه، هم نقش خود را بهخوبی ایفا کنند و هم خلأها را پر کنند.
روحانیت در رأس ارکان مجموعهٔ ماست
در مجموعه ما یکی از ارکان اصلی، روحانیت است که حاجآقا محمدعلی بهشتی در رأس آن هستند. ایشان رئیس هیئتامنا هستند. آقای بهشتی به همراه برخی از علمای دیگر تقریباً تمامی مباحث و خوراک فکری که باید به اعضا داده بشود را بررسی میکنند. برخی از این خوراکهای فرهنگی از طریق هیئتهای دانشآموزی و دانشجویی به اعضا انتقال داده میشود که بیشتر آنها را علمای شهر و اشخاص نامآور شهر، بررسی میکنند. قسمت دیگر محتوا به جلسات گروهی دانشآموزی برمیگردد که همهٔ سرفصلها و مباحث مربوط به آنها از منابع موثق دینی هستند و عمدتاً از کتابهای شهید مطهری، آیتاللّه مصباح و آیتاللّه سبحانی اقتباس شده است.
در جلسات گروهی علاوه بر بحثهای اعتقادی و دینی، بحثهای روانشناختی و رفتاری هم مطرح میشود که در اینجا هم تیمی از علمای دانشگاهی و متخصصان روی این مباحث کار میکنند. همچنین برای آگاهیبخشی به سرگروهها که آنها را «رابط» مینامیم، هم کار میکنند.
بعد از یک سال، همه در مجموعه مسئولیت دارند
مرکز فرهنگی ما چهار بخش دانشآموزی، دانشجویی، خانواده و خواهران دارد. ورود به مجموعهٔ ما از سال نهم است. در این مقطع فقط از پسران عضوگیری میشود. مرکز مطالعات انقلاب اسلامی و مجتمع مدارس هم از دیگر مراکزمان است.
برای انتخاب مسئولان باید بگویم که ما کسی را از بیرون از مجموعه به کار نمیگیریم. برای تقسیم کارها در مجموعه هم باید بگویم ورودیهای مجموعه ما تقریباً تمامیشان بهنوعی بعد از یک سال در ردههای مختلف مسئول میشوند.
این مسئولیتها از ردههای پایین و از مسئول کتابخانه تا یک مسئولیت علمی شروع میشود و این فرایند ادامه دارد تا اینکه عضو، به مقطع دانشجویی برسد. در این مقطع کار سختتری به او واگذار میشود. دوره دانشجویی که تمام شود، ممکن است فرد متأهل بشود که تعدادی از آنها میتوانند برای مجموعه وقت بگذارند. این نیروها در بعدازظهرها به کار گرفته میشوند. ما بر روی گردش کار تأکید زیادی داریم که سالبهسال و دورهبهدوره اتفاق بیفتد.
چرخهٔ حیات و افول مراکز فرهنگی
ریچارد الدفت در کتاب تئوری و طراحی سازمان، در بخش ضمیمهٔ کتاب مطلبی گفته است که درحالحاضر بسیار مبتلابه مجموعههای فرهنگی است. او دربارهٔ چرخهٔ حیات سازمان میگوید در درجهٔ اول کارآفرینی است که بعد به یکسری از همکاریها تبدیل میشود. سپس رسمیسازی رخ میدهد که اساسنامه و آییننامه و شرح وظایف مینویسند و اوج آن رسیدن به بلوغ سازمانی است. اگر مدیران نتوانند سازمان را در موقعیت بلوغ نگه دارند، سازمان آرامآرام رو به انحلال میرود.
او در کتابش دلایل این افول را چنین ذکر میکند: مرحلهٔ اول این است که مدیر چشمش را بر روی نقاط ضعفش میبندد. به مدیر میگویند که درزمینهٔ اعضا ریزش داریم، از جهات مختلف مشکل داریم و...؛ اما مدیر در مرحلهٔ کوری بهسر میبرد و واقعیت را انکار میکند. این روند پیش میرود تا آنکه مجموعه منحل میشود.
نعمتی که خدا برای مجموعهٔ ما باقی گذاشته است
گاهی اوقات احساس میکنم در برخی از مراکز فرهنگی، نقش روحانیها جدی گرفته نمیشود. وجود یک روحانی همراه و همفکر در مجموعه باید بسیار جدی گرفته شود.
بخشی از انشعابها بهدلیل نبود همدلی است. نیروهای خوشدل و همدل، مجموعه را حفظ میکنند. من در سال 68 که از اولین ورودیهای مجموعه بودم، اولین برخوردم بهعنوان یک دانشآموز سوم راهنمایی با آقای سیدین بود. ایشان با یک لبخند من را جذب کرد. در آن زمان همدلی در میان مسئولان مرکز ما آنقدر زیاد بود که میان حرفهای آنان تفاوتی نبود. در دوران دانشآموزیمان دنبال این میگشتیم که میان حرف مسئولانمان تفاوتی باشد تا نظر خودمان را پیش ببریم؛ اما آنها همیشه باهم هماهنگ بودند و در حرفهایشان اختلافنظر پیدا نمیشد.
بهعلاوه در مجموعهٔ ما همیشه اخلاص و صداقت وجود داشته است. این اواخر گاهی دیده میشود که در برخی از مراکز این صداقت کم و زیاد میشود. در سالهای اول ورودم به مرکز چون مدیران مرکز ما از بازماندگان جنگ بودند بر این باور بودم که خدا اینها را برای ما گذاشت و به ما لطف کرد. همین فضای جنگ و جبهه بر مرکز ما حاکم بود.
تشکیلاتیبودن اخلاص و محبت را کمرنگ نمیکند
برخی میگویند که تشکیلاتی پیش نروید. این افراد فقط به آفتهای تشکیلات اشاره دارند. اما در مرکز ما در اوج تشکیلاتیبودن شاهد هستیم که همچنان صفا و صمیمت برقرار است و اینطور نیست که تشکیلاتیبودن و مرزبندیها سبب شوند که اخلاص و محبتها کمرنگ شود.
وقف مجموعه بودن
مطلب دیگر اینکه دوستان ما وقف مجموعه بودند. در مقطعی بچهها به حدی برای مجموعه کار میکردند که شخصی رشتهٔ پزشکی خود را کنار گذاشت تا اینجا خدمت کند. البته تا این حد وقتگذاری مطلوب ما نیست و همین امروز هم همه به فکر تحصیلات اعضا هستیم؛ اما میخواهم بگویم که در مقطعی از زمان دوستان بهخاطر مرکز اینگونه از تمام زندگیشان میگذشتند. البته ما الان معتقدیم که باید وقت مشخصی برای مجموعه گذاشت؛ مثلاً دو روز در هفته. اما در آن مقطعی که برخی از دوستان خودشان را بهطور کامل وقف مجموعه کردند، به شکلگیری مجموعه بسیار کمک کردند.
خانوادههای غیرمذهبی هم خطر را درک کردهاند
عدهای میگویند اثر مراکز فرهنگی نسبت به دههٔ 60 و 70 کمرنگ شده است. من از آنها میپرسم آیا در آن زمانها ماهواره داشتیم؟ امروز حتی خانوادههای غیرمذهبی هم خطر را درک کردهاند. با اینکه چهارچوب فکری آنها متفاوت است؛ اما اصرار دارند که بچههایشان به چنین محیطهایی بیایند.
خودشیفتگی فرهنگی و غفلت از رصد محیطی
امروزه مجموعههای فرهنگی نظارت و رصد محیطی را از یاد بردهاند. خود ما هم در مقطعی اینگونه بودیم. مراکز گاهی به خودشیفتگی میرسند و تصور میکنند نهایت کار فرهنگی را انجام میدهند. ما در مرکزمان یک گروه رصد داریم و کار اینها بررسی فضاهای فرهنگی و شهری است؛ مثلاً باخبر میشوند که در زیرزمینی از مساجد شهر، دو نفر به شکلی کار فرهنگی را پیش میبرند که این میتواند به درد ما بخورد. گروه رصد ما اینها را شناسایی میکند؛ حتی در شهرهای دیگر مانند قم، تهران، اهواز، شیراز و... . این رصد محیطی بسیار مهم است و مجموعهها امروز از آن غافل هستند.
دامی به نام دام مؤسسین
به تعبیر علم مدیریت، یکی دیگر از مشکلاتی که امروز در مجموعههای فرهنگی دیده میشود، مشکلی به نام «دام مؤسسین» است؛ بدین معنا که شما مجموعهای را تأسیس کنید و بعد دلتان راضی نشود که آن را بهطور کامل به نسل بعدی واگذار کنید و مدام نگرانی این را داشته باشید که این میراث به باد برود. امروز مراکز بسیاری هستند که هر طور محاسبه میکنیم؛ میبینیم نفرات اولیه دیگر نمیتوانند وقت لازم را بگذارند. اینجا باید کار را واگذار کنید و در مسائل کلان نقش مشاور را داشته باشید؛ اما این دام مؤسس نمیگذارد. بهواسطه نبود گردش مسئولیت، این مجموعهها زمین میخورند.
نپرداختن به حوزهٔ خواهران نقطهضعف مجموعهٔ ماست
ما بهخاطر همان بضاعت محدودی که داشتیم از حوزهٔ خواهران غافل بودیم و این از نقاط ضعف ما بوده است. درحالحاضر به دنبال این هستیم که این مسئله را پوشش بدهیم.
رفاقتهای دیرینه، سدی در برابر شایستهسالاری
گاهی اوقات رفاقتها و همکاریهای ما در مراکز فرهنگی ممکن است به بیش از بیست سال برسد. همین سبب میشود هنگامی که اختلافنظری پیش میآید از سر دوستی یا رودربایستی عقیدهمان را ابراز نکنیم. همان چیزی که در نظامهای قبیلهگرایی یا در حزبگرایی شاهد آن هستیم. رودربایستی و رفاقتبازی ممکن است آهستهآهسته شایستهسالاری را در مجموعههای فرهنگی تحتتأثیر قرار دهد.
«باران»؛ طرح سهماههٔ جذب نیرو
روش جذب نیروی انسانی در این بیستوچند سال به چندین صورت بوده است. ابتدا که روش جذب بهصورت محلی بود. بهمرور ارتباط با مدارس شکل گرفت و حدود ده سال است که بر جذب نیرو بر اساس روشی با عنوان طرح «باران» صورت میگیرد. در این طرح در فصل بهار تعدادی از دانشآموزان در یکسری از مدارس شناسایی و گزینش میشوند و در فرایندی سهماهه در قالب جلسات و اردو بررسی و ارزیابی میشوند. بعد از این مراحل برای عدهای از دانشآموزان دعوتنامه ارسال میشود و تعدادی از آنها به مصاحبه دعوت میشوند. دانشآموزان به همراه خانوادههایشان به مجموعه میآیند و از آنها مصاحبه میشود و درنهایت برخی از افراد بنا به ظرفیت ورودی آن سال، در گروههای سطح یک عضوگیری میشوند.
کار سختتر در برابر اقبال بیشتر
میپذیریم که امروز کار سختتر شده است. اما اجازه بدهید اتفاقی را که همین امروز برایم پیش آمد بازگو کنم. امروز در مطب دندانپزشکی بودم و او تماموقت افسوس میخورد که چرا فرزندش را به یک مرکز فرهنگی نفرستاده است. او میگفت که همت نکردم و حالا فهمیدهام که اشتباه کردم. پس، در اینجا باید گفت به همان اندازه که کار فرهنگی سختتر شده است، اقبال برخی خانوادهها به مراکز فرهنگی بیشتر شده است؛ زیرا آنان خطر را درک کردهاند. در مصاحبهها هم میبینیم که خانوادهها در عین اینکه ازلحاظ عقیدتی با ما متفاوت هستند؛ حاضرند از هر لحاظ فرزندشان را حمایت کنند تا فرزندشان به مرکز فرهنگی بیاید؛ چون خطرات را میبینند.
دوازده ترم تا تشکل اسلامی دیالمه
قبلاً باتوجهبه دورهٔ چهارسالهٔ دبیرستان، ما هم در دورهٔ دانشآموزی چهار سطح داشتیم که هر سطح عبارت از سه ترم بود؛ دو ترم در طول سال تحصیلی و یک ترم هم در تابستان. درمجموع هر دانشآموز دوازده ترم را میگذراند. دانشآموزان بعد از کنکور وارد شاخهٔ دانشجویی میشدند که نامش تشکل اسلامی دیالمه است و بعد از ازدواج هم وارد «مجمع متأهلین» میشوند.
رابطهای دانشجو
رابط در گروه نقش محوری دارد. هر هفته ده تا دوازده دانشآموز زیر نظر یک دانشجو یک جلسه گروهی دارند و رابطها مباحث را ارائه میدهند. واحدهای علمی، فوقبرنامه و هیئت، برنامههای خود را در این چهار سال برای این اعضا ارائه میدهند.
چرخش مسئولیت حس مالکیت را از بین میبرد
بحمداللّه چرخش نیروها در این مرکز تا این لحظه خوب بوده است. اعضای گروه بهصورت چرخشی در مسئولیتهای مختلف قرار میگیرند. با این تغییرات و چرخش مسئولیتها با برخی آفتها، مثل حس مالکیت، کمتر مواجه هستیم. اگر در شخصی احساس مالکیت ایجاد شد، حاضر نیست بهراحتی مسئولیتها را به افراد دیگر واگذار کند. من خودم وقتی که سن کمتری داشتم مسئول دانشآموزی بودم. بعدها مسئول مرکز شدم؛ یعنی پلهپله آمدم تا عضو هیئتمدیره شدم. خوشبختانه دانشجوها به مرکز ما میآیند و جایگزین میشوند. البته افتوخیز هم داشتهایم. عمده این افتوخیزها به این دلیل بوده که اعضای مجموعه بعد از کنکور در دانشگاههای شهرهای دیگر قبول شدهاند و نیروی تازهنفس در آن سال کم داشتهایم.
استقلال مالی در پناه کمکهای مردمی
بودجهٔ مرکز ما را خیرین تأمین میکنند. هزینههای مالی مجموعهٔ ما کاملاً بهطور مستقل تأمین میشود و منبع تأمینکنندهٔ هزینههای اصلی ما کمکهای مردمی است؛ بهطوریکه گاهی افراد مجموعه خودمان هم باور نمیکنند. البته از امسال از دانشآموزان هزینهٔ ورودی گرفته میشود که ناچیز است. این هزینه غیر از هزینههایی مانند اردوهاست که پیشتر هم گرفته میشد.
قافلهٔ روز تاسوعا سمبل وحدت مراکز فرهنگی است
رابطه و تعامل میان مراکز فرهنگی به افراد باتجربه، بهخصوص کسانی که در زمان جنگ یا در حزب جمهوری اسلامی باهم بودهاند؛ برمیگردد. در نسلهای بعدی هم رفاقت در دانشگاهها، بهخصوص در تشکلهایی مانند جامعه اسلامی شکل گرفته است و قافلهٔ عزاداری روز تاسوعا هم سمبل این وحدت و همدلی است. ما با برخی مراکز رابطهٔ بیشتری داریم؛ اما بیشترین انتقال تجربهٔ دوطرفه را با مرکز شهید مدرس داشتهایم.
خیمهای که به دست دانشآموزان عَلَم میشود
بزرگترین ویژگی مراسم دههٔ اول محرم ما این است که خیمهاش به دست دانشآموزان و دانشجویان برپا میشود و در آن جوانگرایی دیده میشود. درزمینهٔ ایدههای نو در محرم هم خیلی خوب عمل کردهایم. مراسم محرم، ویژهبرنامهٔ مرکز ماست و برای همین بهصورت شهری برگزار میشود تا عدهٔ بیشتری بهره ببرند. البته توجه داشته باشید که مرکزی که بیش از سی سال قدمت دارد، آنقدر مخاطب دارد که اگر فقط مخاطبانش بیایند جلسه بهطور کامل پر میشود؛ اما درهرصورت ما در محرم به دنبال ارتباط بیشتر با عموم مردم هستیم.